گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر قران مهر
جلد دوم
آیۀ الکرسی



آیۀ الکرسی قرآن کریم در آیهي دویست و پنجاه و پنجم سورهي بقره (آیۀ الکرسی) به صفات عالی خدا و شفاعت پذیري او اشاره
255 . اللّهُ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَۀٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ میکند و میفرماید: ص: 267
وَمَا فِی الَأرْضِ مَن ذَا الَّذِي یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَ یْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ خداست، که هیچ معبودي جز او نیست زنده برپا و برپا دارنده است. هیچ
چُرت و خوابی او را (فرا) نمیگیرد؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، فقط از آنِ اوست. کیست آن کس که در
پیشگاهش، جز به رخصت او، شفاعت کند؟! آنچه در پیش رویشان (در آینده) و آنچه در پشت سرشان (در گذشته) است میداند،
و به چیزي از علم او احاطه نمییابند جز به مقداري [که او] بخواهد. پایتخت (علم و قدرت) او، آسمانها و زمین را دَر بر گرفته؛ و
آیۀُ » نگاهداري آن دو بر او دشوار نیست. و او بلند مرتبه [و] بزرگ است. نکتهها و اشارهها: 1. آیهي فوق در احادیث اسلامی به
مشهور است. در حدیثی حکایت شده که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سؤال شد: برترین و باعظمتترین آیهاي که بر « الکُرسی
اگر اهمیّت این آیه را » و از حضرت علی علیه السلام حکایت شده که .« آیۀُ الکُرسی » : شما نازل شده، کدام است؟ حضرت فرمودند
2. اهمیّت ویژهي آیۀ الکرسی به خاطر محتواي مهم و برجستهي آن است که با «1» «. بدانید، در هیچ حالی آن را ترك نمیکنید
صفات الهی شروع میشود و به وحدانیّت، حیات و قیّوم بودن خدا، مسئلهي شفاعت، احاطهي علم الهی در مورد گذشته و آینده، به
به معناي ذات یگانه، « اللّه » وسعت ص: 268 کُرسی خدا و عظمت و برتري خدا اشاره میکند. 3. واژهي
صفحه 83 از 119
نیز تأکید همین « لا اله الّا هو » جامع همهي صفات کمال و خالق جهان است که در عالم هستی معبودي جز او وجود ندارد و کلمهي
« زنده » به معناي « حیّ » حقیقت است. این کلمه سرلوحهي دعوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و شعار هر مسلمان است. 4. واژهي
حیات خدا حیاتی حقیقی است؛ زیرا حیات او عین ذات اوست و مثل بقیهي موجودات زنده نیست «1» . است که دلالت بر دوام دارد
که حیاتش عارضی باشد و آن را از دیگران گرفته باشد. معمولًا موجود زنده را اینگونه تعریف میکنند: موجودي که داراي رشد،
تغذیه و حسّ و حرکت باشد؛ اما این تعریف در مورد خدا صحیح نیست و اینها آثار موجودات ناقص و محدود است. حیات به
بنابراین هر موجودي که داراي علم و قدرت بی پایان است حیات کامل ؛« علم و قدرت » معناي وسیع و واقعی کلمه، عبارت است از
به معناي وجودي است که قیام او به ذات خود اوست و قیام و اتکاي همهي «2» ،« قیّوم » دارد و خدا اینگونه است. 5. واژهي
موجودات به وجود اوست. قیام به معناي ایستادن در مورد خدایی که جسم نیست معنا ندارد، پس مقصود قیام به آفرینش و تدبیر و
در حقیقت «3» ، نگهداري موجودات است؛ یعنی او برپاست و برپا دارندهي جهان هستی است. 6. اینکه خدا سستی و خواب ندارد
ص: 269 خداست؛ چرا که قیام کامل به تدبیر عالم هستی ایجاب میکند که او « قیّوم بودن » تأکید
لحظهاي از جهان غافل نگردد. این جمله اشاره به این حقیقت است که فیض و لطف خدا دایمی است و لحظهاي قطع نمیشود و
همچون بندگان نیست که در اثر خواب از دیگران غافل شود. 7. در آیهي فوق به مالکیّت حقیقی خدا بر آسمانها و زمین و آنچه
در آنهاست اشاره شده است. تفاوت مالکیّت انسان با مالکیت خدا آن است که آنچه بشر در اختیار دارد ملک حقیقی او نیست و
فقط تا مدّتی و با شرایطی حقّ تصرف در آنها را دارد، امّا مالکیّت خدا حقیقی است و وجود همه چیز از آنِ او و در دست قدرت
اوست و هر تصرّفی که در جهان هستی میشود از ناحیهي اوست. اثر تربیتی توجه به این نکته آن است که اگر انسان عقیده داشته
باشد که هر چه دارد، در حقیقت، از خودش نیست و عاریه است، از تجاوز به حقوق دیگران و حرص و بخل و امثال آن
این جمله «؟ کیست که در نزد او جز به فرمان او شفاعت کند » : بازمیایستد. 8. آیهي فوق به شفاعت اشاره میکند و میفرماید
مکمل بحث قیّومیّت خداست؛ یعنی اگر مشاهده کردید که کسانی در پیشگاه خدا شفاعت میکنند دلیل بر مالک بودن و استقلال
آنان نیست، بلکه مقام شفاعت را نیز خدا به آنها بخشیده است. 9. در حقیقت آیهي فوق شفاعت را به دو قسم تقسیم میکند:
شفاعت بدون اجازهي خدا که مردود بلکه غیر ممکن است؛ و شفاعت با اجازهي خدا که صحیح و مورد تأیید قرآن است. تفسیر
10 . شفاعت عبارت است از کمک رسانی یک موجود قوي به موجود ضعیفتر تا بتواند مراحل قرآن مهر جلد دوم، ص: 270
تکامل خود را با موفقیّت طی کند. شفاعت نیازمند ارتباط معنوي شفاعت کننده و شفاعت شونده است که باید در دنیا این ارتباط
برقرار شود و این خود عامل تربیت است. پس شفاعت تغییري در ارادهي پروردگار نسبت به گناهکار نمیدهد، بلکه این گناهکار
است که با ارتباط معنوي خود با شفاعت کننده به نوعی از تکامل و پرورش دست پیدا میکند و به حدّي میرسد که شایستهي عفو
از همین جا روشن میشود که شفاعت، بدون دلیل و زمینه و به معناي پارتی بازي نیست. اي خنک آن مرد کز «1» خدا میگردد
خود رسته شد در وجود زندهاي پیوسته شد واي آن زنده که با مرده نشست مرده گشت و زندگی از وي بجست 11 . در این آیه به
احاطهي علمی خدا نسبت به گذشته و آیندهي شفیعان اشاره شده است. او آنچه بر آنها پنهان است میداند و آنان احاطه به علم
پروردگار ندارند و معلومات آنها محدود است و تنها از همان مقدار که او اراده کند باخبر میشوند. از این جملات استفاده میشود
که هیچ کس علمی از خود ندارد و تمام علوم بشر از ناحیهي خداست و ممکن است او برخی از علوم غیبی را در اختیار افرادي که
در قرآن سه احتمال را مطرح «2» « کُرسی » میخواهد قرار دهد و آنان را از اسرار غیب آگاه سازد. 12 . مفسران در مورد معناي
ص: 271 کردهاند: الف) قلمرو حکومت خداست؛ یعنی خدا بر همهي آسمانها و زمین حکومت
میکند. پس کُرسی خدا مجموعهي عالم مادّي، اعم از زمین، ستارگان و سیّارات است. ب) منطقهي نفوذ علم خداست؛ یعنی علم
خدا به تمام آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزي از قلمرو علم او بیرون نیست. ج) موجودي وسیعتر از تمام آسمانها و زمین است
صفحه 84 از 119
که از هر سو آنها را احاطه کرده و هنوز علم بشر پرده از روي آن برنداشته است. روایاتی نیز در این زمینه وارد شده است. البته
منافاتی ندارد که این سه معنا را با همدیگر جمع کنیم و بگوییم: تخت حکومت و قدرت پروردگار همهي آسمانها و زمین را فرا
گرفته و کرسی علم و دانش او به همهي جهان احاطه دارد و چیزي از قلمرو حکومت و نفوذ علمی او بیرون نیست. 13 . حفظ
آسمانها و زمین هیچ سنگینیاي براي خدا ندارد؛ چرا که قدرت او همچون بندگان محدود نیست. 14 . در این آیه به دو صفت
خدا اشاره شده که در حقیقت دلیلی براي مطالب سابق است و بیان میکند که او خدایی برتر و بالاتر و بزرگتر « عظیم » و « عَلیّ »
«1» . است، پس هیچ گونه شبیه و شریک و کمبود و نقصی ندارد، خدایی بزرگ و بینهایت که هیچ کاري برایش مشکل نیست
15 . هر یک از صفات خدا که در آیهي فوق آمده است (قیّوم، حیّ، علم، قدرت و عظمت)، ص: 272
نقش سازندهاي در تربیت انسان دارد؛ زیرا بهترین مکتب، آن مکتبی است که به پیروان خود امید و عشق دهد، سرنوشت و آیندهي
آنان را روشن کند و پیروانش نیز بدانند که هر لحظه زیر نظر هستند، امّا لغزشهایشان قابل عفو و خداي آنان مهربان است. این
صفات به ما پیام میدهد که: - حیات واقعی و ابدي او سرچشمهي همه حیاتها است. - همه چیز به او بستگی دارد. - هر زندهاي
خستگی و خواب دارد، غیر از او. - همه چیز از اوست. - او بر همه چیز آگاه است و احاطه دارد. - حکومت و قدرت او محدود
آري این آیه از جهت روانی پیام مهمی براي ما دارد که با خواندن و تلقین «1» . نیست. - حفاظت هستی بر او سنگین نیست
پیوستهي آن حاصل میشود در حقیقت کسی که چنین مولایی (با صفات فوق) دارد، نمیتواند به خود ضعف و سستی راه دهد و
با ایمان و اعتماد به او قدرت و حیات تازه مییابد. آموزهها و پیامها: 1. خدا را با صفات عالی، همچون توحید، حیات و علم
3. قلمرو علم شما را خدا مشخص بیکران، بشناسید. 2. شفاعت با رخصت الهی مجاز است. ص: 273
میسازد. *** قرآن کریم در آیهي دویست و پنجاه و ششم سورهي بقره اجبار و تحمیل دین را نفی میکند و میفرماید: 256 . لَا
إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
هیچ اکراهی در (پذیرش) دین نیست، (چرا که) بیقین (راه) هدایت از گمراهی، روشن شده است. بنا بر این کسی که به (معبودِ)
طغیانگر کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، پس بیقین به دستاویزي استوار تمسّک جسته است، که هیچ گسستنی برایش نیست. و
دو پسر داشت که تحت تأثیر بازرگانان « حُ َ ص ین » خدا، شنواي داناست. شأن نزول: حکایت شده که یکی از اهالی مدینه به نام
منطقهي شام قرار گرفتند و مسیحی شدند و حتی تصمیم گرفتند که به همراه بازرگانان به طرف شام (سوریهي فعلی) رهسپار
گردند. حصین که از این جریان سخت ناراحت شده بود، ماجرا را به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اطلاع داد و از حضرت
به دنبال این «1» ؟ خواست که آنان را به اسلام باز گرداند و سؤال کرد که آیا میتوانم آنان را به اجبار به مذهب خویش باز گردانم
ص: «2» . ماجرا آیهي فوق فرو فرستاده شد و بیان کرد که: در گرایش به مذهب، اجبار و اکراهی نیست
274 نکتهها و اشارهها: 1. پس از بیان آن همه دلایل روشن و استدلالهاي منطقی و معجزات آشکاري که پیامبران آوردهاند، نیازي
و هر کس میتواند راه خود را «1» به تحمیل دین نیست؛ چرا که راه رشد و هدایت از راه انحراف جدا شده و آشکار گشته است
«2» ؛ انتخاب کند و اصولًا رشد و کمال انسان در سایهي آزادي او تحقق مییابد. 2. دین و مذهب نمیتواند تحمیلی و اجباري باشد
چرا که دین از یک سلسله اعتقادات قلبی ریشه میگیرد و زور و شمشیر و قدرت نظامی میتواند در اعمال و حرکات جسمانی
انسان اثر کند، امّا در افکار و اعتقادات بشر اثري ندارد. 3. اکراه و اجبار در اصل پذیرش دین نیست، ولی هرگاه کسی دینی را
پذیرفت، لوازم و احکام آن را نیز پذیرفته است و باید ملتزم به آنها باشد. پس اگر کسی اسلام را پذیرفت، باید احکام شخصی و
. اجتماعی آن را رعایت کند و به اعمال علنی خلاف قانون مثل شرابخواري و سرقت اقدام نکند؛ چرا که در اسلام ممنوع است. 4
اسلام که برهان و منطق دارد، نیازي به اکراه و اجبار ندارد؛ و آیهي فوق پاسخی است به کسانی که تصور میکنند اسلام در برخی
5. اسلام دین آزادي است و اکراهی در آن «1» . از موارد جنبهي ص: 275 تحمیلی و اجباري داشته است
صفحه 85 از 119
نیست، ولی در برخی موارد جنگ و توسل به زور را پذیرفته است که عبارتاند از: الف) جهاد دفاعی در مقابل کسانی که به
مسلمانان حمله میکنند. ب) جهاد براي کسب آزادي تبلیغ تا مردم بتوانند با شنیدن حق، آزادانه راه و عقیدهي خود را انتخاب
کنند. ج) جهاد براي محو آثار شرك و بتپرستی، چرا که از نظر اسلام بتپرستی یک دین نیست بلکه یک انحراف و بیماري و
به معناي تعدّي و تجاوز « طاغوت » 6. واژهي «2» . خرافه است که باید سرکوب شود تا زنجیرهاي اسارت از فکر انسانها زدوده شوند
از حدّ است؛ از اینرو به هر چیزي که وسیلهاي براي تجاوز از حدّ شود، طاغوت میگویند؛ مثل شیطان، بت، تجاوزگران، ستمگران
7. تا زمانی «3» . متکبر و هر معبودي غیر از خدا که موجب انحراف گردد. و مقصود از طاغوت در آیهي فوق همین معناي عام است
که طاغوتها نفی نشوند، توحید جلوهگر نمیشود؛ اوّل کفر و انکار طاغوت لازم است و بعد ایمان به خدا؛ همانگونه که در
نیز اوّل نفی معبودهاي دروغین و سپس اعتراف به معبود حقیقی آمده است و این شرط ورود به اسلام است. « لا إله إلّا اللّه » کلمهي
8. جبههي اللَّه و جبههي طاغوت: این دو، این دو جنبه است، این دو جبهه است، جبههي طاغوت و جبههي اللَّه. جبههي اللَّه را که
توجه به خدا دارند و ایمان به خدا دارند، خداي تبارك و تعالی آنها را از همهي ظلمتها اخراج میکند و به نور میرساند، آن
از همهي ظلمتها که ماعداي اللَّه «4» « اللَّه نور السموات و الارض » نور، خود حق است. اینکه نور است
ص: 276 است، آنها را خارج میکند و به نور میرساند و به اللَّه میرساند .... این دو راه است، راه انبیا و راه طاغوت، راه انبیا راه
خداست و خدا ولی است و خدا فاعل است و به دست خدا انسان تربیت میشود و راه طاغوت، راه شیطان است که شیطان مربی
همان پوشاندن « کفر » 9. کفر مقدس: شهید مطهري در مورد آیهي فوق میفرمایند: از آنجا که ریشهي اصلی لغت «1» . انسان است
و مخالفت کردن و جبهه گرفتن است، گاهی در قرآن چهرهي مقدس به خود میگیرد، یعنی در مورد جبههگیري در مقابل باطل به
کار میرود که از همه روشنتر در آیۀ الکرسی است. یعنی هر مؤمنی باید کافر نیز باشد؛ یعنی به حق که ایمان دارد، بایستی در
عُروة الوثقی یعنی دستگیرهي محکم، » 10 . واژهي «2» . مقابل باطل موضع بگیرد و آن را انکار کند و این است همان کفر مقدس
کسی که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، از نظر روانی و روحی نیرویی در وجود او پدید میآید که از نمودهاي
اتصال به اولیاي خدا و امامان اهل بیت علیهم « عروة الوثقی » دستگیرهي محکم الهی است. در روایات آمده است که از مصادیق
السلام است و از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله حکایت شد که به علی علیه السلام فرمود: تو دستگیرهي محکم هستی.
البته دستگیرهاي که انسان به آن دست مییازد، باید محکم باشد ولی ص: 277 محکم گرفتن آن نیز «3»
شرط است. آموزهها و پیامها: 1. دینداري با انتخاب آزادانه شکل میگیرد و اجباري نیست. 2. نفی طاغوتها (و بتها و
ستمکاران کفر پیشه) مقدمهي ایمان راستین است. 3. راه هدایت و گمراهی را مشخص سازید و مردم را در انتخاب دین آزاد
بگذارید. 4. در زندگی و اعتقادات به دستگیرهاي چنگ زنید که محکم و ناگسستنی باشد. *** قرآن کریم در آیهي دویست و
پنجاه و هفتم سورهي بقره به فرجام نورانی راه مؤمنان و پایان تاریک راه کافران اشاره میکند و میفرماید: 257 . اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ
آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَ اتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَ اتِ أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ
فِیهَا خَالِدُونَ خدا، سرپرستِ کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنان را از تاریکیها، به سويِ نور بیرون میبرد. و [لی کسانی که کفر
ورزیدهاند، سرپرستانشان طغیانگرند، که آنان را از نور به سويِ تاریکیها بیرون میبرند؛ آنان اهل آتشند، در حالی که آنان در آن
هر انسانی نیازمند تربیت و مربّی «1» . در آیهي فوق به معناي مربّی و سرپرست است « ولیّ » ماندگارند. نکتهها و اشارهها: 1. واژهي
است ولی گاهی مربّی و راهنماي او خداست که ص: 278 او را رشد داده و به سوي نور میبرد و گاهی
مربّی و سرپرست او طاغوتها هستند که او را به سوي تاریکی کفر و ستم میبرند، ولی در هر صورت، انتخاب مربی و راه به
به « ایمان و کفر » ارادهي انسان بستگی دارد و مربی زمینهساز است. نوریان مر نوریان را طالبند ناریان مر ناریان را جاذباند 2. تشبیه
رساترین تشبیهی است که در این مورد به نظر میرسد. نور منبع حیات و برکات و سرچشمهي رشد و تکامل و « نور و تاریکی »
صفحه 86 از 119
حرکت، و آرام بخش و مطمئن کننده و آگاه کننده و راهنماست. در حالی که ظلمت و تاریکی، رمز سکوت، مرگ، خواب،
نادانی، گمراهی و وحشت است. گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد باللَّه که آفتاب فلک خوبتر شوي 3. در آیهي فوق واژهي
مفرد است. استفاده از این دو تعبیر اشاره به این حقیقت دارد که در « نور » جمع است و به معناي تاریکیهاست، امّا واژهي « ظلمات »
راه حق هیچ گونه پراکندگی وجود ندارد و راه حق الهام بخش وحدت و یگانگی است. مسیر حق همانند خط مستقیمی است که
میان دو نقطه کشیده میشود؛ که خط راست همیشه یکی است و تعدد بردار نیست. امّا باطل و کفر، زمینهساز انواع اختلافها و
پراکندگیهاست و اهل باطل وحدت ندارند و همانند خطوط انحرافی هستند که میان دو نقطه کشیده میشوند که تعداد آنها در
اطراف خط مستقیم بیشمار و نا محدود است. و نیز ممکن است تعبیر نور اشاره به تنها منبع نور حقیقی، یعنی خداي متعال باشد که
و این نور یگانهاي است که همهي مؤمنان به سوي او رهسپارند. تفسیر قرآن مهر جلد «1» ؛ فرمود: خدا نور آسمانها و زمین است
دوم، ص: 279 امّا مظاهر تاریکی و ظلمت متعدد است، همچون ظلمت جهل، بت پرستی، ستمکاري، پیروي از شیطان و هواي نفس
و انواع کفر و شرك، که طاغوتها به طرف آن دعوت میکنند. 4. آیهي فوق با به تصویر کشیدن آیندهاي روشن و نورانی براي
مؤمنان، آنان را تحت سرپرستی و تربیت الهی معرفی میکند و این مطلب، احساسی شیرین، امیدآفرین، آرامشبخش و همراه با
اعتماد به آینده براي مؤمنان پدید میآورد. ولی براي کافران آیندهاي تاریک و ظلمانی به تصویر میکشد که با پذیرش سرپرستی
طاغوتها حاصل میشود و به آنان هشدار میدهد که آیندهاي تاریک در انتظارشان است. 5. در این آیه به نقش مهم رهبران بشر
اشاره شده است. رهبر و مربی و سرپرست انسان، از طرفی زمینهسازي هدایت یا گمراهی انسان را به عهده دارد و از طرف دیگر، با
رهبري انسان به سوي نور یا تاریکی او را از یک فضا به سوي فضاي دیگر خارج میکند. یعنی علاوه بر هدایت تشریعی (بیان
قوانین و تعالیم)، مرتبهاي از هدایت تکوینی (رهبري عملی و راهبردي) انسان را نیز به عهده دارند. 6. چهرهاي دیگر از نور و
ظلمت: تاریکیها و حجابهاي ظلمانی متعدد: تاریکیهایی که بشر به آن مبتلاست، چه تاریکیهایی که در نفس خودش هست و
در باطن خودش هست و چه تاریکیهایی که در جامعه هست، اینها زیاد هستند، ... ... انبیا آمدند که ... اینها را از این
خودخواهی که منشأ همهي ظلمتهاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهی که نور ص: 280 است.
توجه به غیرخدا انسان را به حجابهاي ظلمانی و نورانی محجوب مینماید. کلیهي امور دنیوي اگر موجب توجه انسان به دنیا و «1»
بالاترین ظلمتها، «2» . غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلمانی میشود. تمام عوامل اجسام حجابهاي ظلمانی میباشد
ظلمت خودبینی است. امام خمینی در این باره میفرمایند: ما الآن در یک چاهی واقع شدهایم، در یک ظلمتی واقع شدهایم که
بالاترین ظلمت هاست و آن ظلمت انانیّت (: خودبینی) است و اگر چنانچه از این ظلمت خارج نشویم، از این چاه خارج نشویم و از
انانیّت بیرون نرویم از این توجه به خود و خودخواهی و اینکه دیگران را هیچ و خود را همه چیز بدانیم، الهی نخواهیم شد. هر چه
طرح بشود آن هم تا به نفع خودش است واقعاً قبول میکند، اگر به نفع خودش نباشد، حق هم باشد، قبول نمیکند .... اینها همه
راه خروج از ظلمت خودخواهی: اول «3» . انانیّت است .... مادامی که اینطور هست، الهیّت در کار نیست، همان پرستش نفس است
نور شما را نورانی «1» . قدم این است که انسان قیام کند، قیام للَّهِ، بیدار شود، خواب ص: 281 نباشد
میکند: اگر رسیدید به عالم نور، شما سرتاپایتان نورانی میشود، نور میشوید، اصلش حرفی که میزنید نورانی است، حرفی که
میشنوید نورانی است، گوش و سمع و بصر، همه گوش خودت را رها کردهاي و گوش نورانی پیدا کردهاي. چشم ظلمانی را رها
آموزهها و پیامها: 1. آیندهي مؤمنان روشن و «2» . کردهاي یک چشم نورانی پیدا کردهاي، چشمی که با او توجه به خدا دارید
آیندهي کافران تاریک است. 2. مربیِ خوب آن است که انسان را به سوي نور ببرد و مربی بد آن است که انسان را به سوي
تاریکیها سوق دهد. 3. راه الهی نورانی است و آیندهي بشریت را روشن میسازد. 4. راه طاغوت (و شرك و کفر و ستم) فرجامی
تاریک و عذابآلود دارد. 5. اگر طالب تاریکی هستید، به سوي طاغوتها بروید. 6. در انتخاب مربی دقت کنید که رهبري عملی
صفحه 87 از 119
شما را به عهده میگیرد. 7. اگر طالب نورید، به سوي خدا بروید.